فراتر از مدرسه

پارت۹
ویو تهیونگ:
توی این چند سال دیگه از ارورا زده شده بودم دیگه دوستش نداشتم توی این چند روز یه دختری اومده بود توی شرکت که خیلی خوشگل بود بهتر از ارورا بود درموردش تحقیق کردم ولی دیدم دختر خوبیه پس رفتم بهش پیشنهاد دادم و اونم قبول کرد.....رفتیم خونه و از اونجایی که ممکن ارورا بیاد رفتیم توی حیاط پشتی و کارمونا انجام دادیم وقتی کارمون تموم شد به باردیگار گفتم که سونی را ببره خونشون و رفتم توی خونه دیدم ارورا نیست و نیومده باید میومد زنگش زدم جواب نداد به نگهبانا گفتم گفتن خیلی وقته که اومده خونه و حتی بیرون هم نرفته....رفتم کل خونه را گشتم ولی نبود نزدیک ۱۰۰بار زنگش زدم ولی جواب نداد دیگه داشتم عصبانی میشدم....درسته دوستش ندارم ولی خب نباید ابنجوری تموم میشد....ار خونه رفتم بیرون تا از نگهبان های دیگه بپرسم و اوناهم هیمنا گفتن

اروا
میخاستم برم که نگهبانا نذاشتن پس منم رفتم روی تاب نشستم پشت درختا ....دیگه دوسش نداشتم یه جوری ازش نفرت داشتم که انگار هیچ وقت دوستش ندارم از همون اول دشمنم بوده..توی این فکرا بودم که دیدم از خونه اومده بیرون و داده دادو بیداد میکنه
+چته چرا داری داد میزنی
تهیونگ یکم با تعجب نگاهش کرد
-معلوم هست کدوم قبرستونی هستی چرا حواب تلفناما نمیدی ها؟؟؟(داد)
+....…...…................
دیدگاه ها (۰)

فراتر از مدرسه

فیک کوک فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط